سلام! من را یادتان میآید؟ هنوز هم نه؟ اگر یادتان نمیآید پیشنهاد میکنم سری به مقالهی «ببخشید شما» بزنید. آنجا مفصل دربارهی حافظه صحبت کردم! باز هم یادتان نیامد؟ پس این مقاله دیگر راست کار خودتان است! پیشنهاد میکنم از دستش ندید! در این مقاله میخواهم دربارهی یک نکتهی مهم صحبت کنم! چه میشود که ما فراموش میکنیم؟ البته این را بگویم که هدف من پرداختن به بحث فراموشی و زوال حافظه و این چیزها نیست. بسیار پیش میآید که شما زندگیتان را صرف میکنید تا پیامهای مختلفی به مخاطب بدهید. تا به او بگویید وقتی که خواستی خرید کنی من هستمها! اما تا نوبت به خرید میشود، هرچه رشته بودید پنبه میشود و مخاطب شما را از خاطرش میبرد! این شکست عشقی برای شما گران تمام میشود! هم به معنای روحی و هم به معنای واقعی کلمه! چون وقتی کسی محصول شما را نخرد، هزینه است که روی دستتان گذاشته میشود! برای همین میخواهم در این مقاله به این فراموشی و دلایل رخ دادن آن بپردازم. شاید با فهمیدن دلایل آن، بتوان در بسیار از مواقع، سر بزنگاه حاضر شد و جلوی آن را گرفت!
بازیابی اطلاعات وابسته به موقعیت
احتمال زیاد شما این را شنیدهاید که امتحان دادن در همان کلاسی که استاد به شما درس داده، راحتتر است! چرا؟ چون در موقعیتی قرار میگیرید که برایتان آشناست و میتوانید اطلاعات را به یاد بیاورید. اگر چنین شرایطی به وجود نیاید احتمال فراموش کردن توسط شما بالاست. پس برای اینکه کاری کنیم این اتفاق کمتر رخ دهد، نیاز است تا در هنگام خرید، همان شرایطی را برای فرد فراهم کنیم که در هنگام بازاریابی فراهم کرده ایم! این کار در کسبوکارهای آنلاین سختتر است. چون مخاطب تحت کنترل ما نیست و نمیدانیم او الان در چه وضعیتی از نظر جسمی و روحی قرار دارد. اما برای آنهم میشود کارهایی کرد. مثلا مرتبط کردن تبلیغ با یک کارکتر یا یک شی منحصر به فرد و سپس در معرض دید گذاشتن همان کاراکتر جلوی چشم فرد، وقتی قصد خرید دارند. اینگونه حداقل میتوان اندکی خوشحالی کرد که مخاطب ما را هم به یاد میآورد. اما اینکه محصول را از ما بخرد یا نه، الله اعلم!
نسبت فامیلی!
هر چه شما با برند مورد نظر فامیلتر باشید یا اصطلاحا تجربهی بیشتری با آن برند داشته باشید. احتمال فراموش کردن آن کمتر میشود. این تجربهی بیشتر به چه معناست؟ مثلا در تلویزیون یا فضای مجازی زیاد آنرا دیده باشید، یا یکی از محصولاتش را استفاده کرده باشید یا .. این اتفاق باعث میشود که برند شما، دیرتر از یاد مشتری برود. البته شاید بگویید که در واقعیت هم همین است دیگر. با هر کسی که بیشتر آشنا باشی، او را از یاد نمیبری! من هم میگویم دقیقا! مرحبا به این زکاوت! اصلا به همین دلیل است که توصیه میشود با افراد ارتباط عمیقتر و صمیمیتری برقرار کنید. اگر بتوانید به یک سطح بالاتر بروید و کاری کنید افراد عاشقتان بشوند که دیگر تمام است! در رابطهی عاشقانه، فراموشی راهی ندارد و شما تا ابد در یاد مخاطب خواهید ماند!
بگذارید به یک نکتهی دیگر هم اشاره کنم. هر چه مخاطب بیشتر با شما آشنا باشد، تبلیغاتتان را جدی نمیگیرد! چون احساس میکند همهچیز را در مورد شما میداند! حالا خوب یا بد بودن این اتفاق را میسپارم به نظر و عقیدهی شما! برویم به سراغ مورد بعدی.
نوآور نباش و از یادها برو!
حرفزدن در این باره، توضیح اضافات است! هرچه بتوانید نوآورتر باشید، بیشتر و بهتر در یادها میمانید! حال اینکه نوآوری و خلاقیت چیست خودش هفت شهر عشق است که کم کم به آنهم خواهیم پرداخت. اما این اصل ساده را یادتان نرود: نوآوری = ماندن در یادها 😊
شرایط جوی
شاید این مسئله یکی از بدشانسیهای بازاریابها و شاید هم یکی از خوششانسیهای آنان باشد. چ.ن دیگر شرایط جوی دست آنها نیست! اینکه یک فرد موقع تبلیغ حالش بد است یا خوب دست او نیست! اینکه بیلبورد تبلیغاتیاش همزمان با گرانی بنزین نمایش داده شود دیگر دست او نیست! گاهی اوقات بازاریابهای میتوانند شرایط جوی را مساعد کنند. مثلا تبلیغشان را در میان یک برنامهای به نمایش بگذارند که جذاب است و حس خوبی در مخاطبان القا میکند ( البته این کار مانند بندبازی است! یک اشتباه کافی است تا نتیجهی عکس از این کار بگیرید! ) ولی به طور کلی، شرایط جوی چندان دست بازاریاب نیست. مخصوصا در کشور عزیزمان که آبو هوایش به صورت ساعتی تغییر میکند.
عکس بهتر از متن!
تحقیقات نشان داده که افراد به دادههای موجود در عکس توجه بیشتری دارند تا دادههای موجود در یک متن، به همین دلیل بهتر است در تبلیغات و انتقال پیام بازاریابی از عکس و محتوای بصری استفاده کنیم.
در آخر جا دارد دربارهی نوستالژی هم مطلبی را عرض کنم. اگر تلاش کنید برای مخاطبتان نوستالژی بیافرینید و با استفاده از محصول خودتان، خاطراتی را به یاد فرد بیاورید، احتمال اینکه شما را فراموش کند بسیار کم خواهد شد! بنابراین اگر محصولتان قابلیت نوستالژیک شدن را دارد، حتما به عنوان یک گزینهی روی میز به آن نگاه کنید!
دیگر زیادهگویی نمیکنم! راستی! فراموش نکنید که برایم کامنت بگذارید. فرض کنید قرار است نامهای به پای کبوتری ببندید و آن را برایم بفرستید! زیبا نیست؟ پس دریغ نفرمایید 😊